نیازنیاز، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

روزگار نیاز کوچولو

یا امام رضا بالاخره خودم و انداختم خونت!!!!!!!!!!!!!!

به نام آنکه از نام ونشان وگمان برتر است   من در میان جمع و دلم جای دیگرست …   السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)     زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟ بی پناهم خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی؟ گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها ، به دادم می رسی؟ از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند گنبد و گلدسته هایت را ، به دادم می رسی؟ ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی پهنه آبی ترین دریا ، به دادم می رسی؟ ماه نورانی شب های سیاه عمر من ماه من ، ای ماه من ، آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه زهرا ، به دادم می رسی؟ باز هم مشهد ، مسافر...
23 مرداد 1392

ما اومدیم

سلام سلام سلام ما اومدیم ولی دلمون همچنان با خودمون نیست جاتون حسابی خالی بود آهان راستی نگفته بودم ما روز چهارشنبه 29 ماه رمضون عازم مشهد بودیم و دوشنبه هم خونه خودمون بودیم خیلی جای همه خالی بود خیلی عالی بود یه سفر یهویی و عالی با بابام و مامانمو داداشمو زنداداشمو خواهریمو شوهر خواهریم البته نیاز خاتون و همسری که جای خود دارن اومدم بگم بیاد همه همه همه تون بودم بی اغراق بی لغز بی قمپز ..................
23 مرداد 1392

خدایا آیا قدر شب قدرت رو دونستم؟

سلام خدا خوبی خیلی وقت بود ندیده بودمت چقدر بزرگتر شدی انگار نه نه بهتره بگم چقدر بزرگ شدم انگار چون تو همیشه بزرگتر بودی تازه دیدمت انگار خدایا خیلی مردی یا نه خیلی زنی بازم نشد آهان خیلی خدایی یه وقتایی که نیاز یه کارایی میکنه که من از بی جنبگی داد میزنم سرش دعواش میکنم یا حتا گاهی اوقات یه نیشی هم بهش میزنم بعدش تو خلوت خجالت و عذاب وجدان خودم میگم خدایا خیلی صبوری که بهم در برابر کارهای بدم هیچی نمیگی و فقط نگام میکنی منم خیره خیره تو چشات نگاه میکنم و به کارم ادامه میدم و بعضی وقتا برای اینکه به خودم بیام دستت و میکشی به نرمی روی موهام که بعضی وقتها تازه فکر میکنم باده که داره موهام پریشون میکنه تا یادم بندازی دیگه خیلی سنگین شدم از بدی...
11 مرداد 1392

دخترک کنجکاو

سلام ملوسک من خوبی دختر قشنگم اگه میبینی که تاکید به این دارم که همیشه با خودت صحبت کنم برای اینه که وقتی میخونی احساس شخص سوم بهت دست نده و بدونی دقیقا و صراحتا با خود خود خودت دارم صحبت میکنم با خود شخص دومت عزیز من . این روزا یه چیزایی میپرسی و میگی که از تعجب جا میخورم ... 1- این سوال خیلی وقتها پرسیده میشه که ::::: ماماسی * کی خدا شخسیت ،سختیص،شستیخ،آها تشخیصصصصصصصص میده که به ما یه نی نیه دیگه بده؟ منم یه بار گفتم هر وقت که لازم باشه و شما هم در جواب من گفتی الان خیلی لازمه پس چرا صلاح نیست که نی نی داشته باشیم؟ 2- بابا و مامان من فهمیدم میخوام باکی ازدباج * کنم!!!!!! من و بابا با چشمان گشاده کی؟ امیر طاها ...
6 مرداد 1392
1